دانلود فایل نقش زنان روستايي در اقتصاد روستا به صورت word
توضیحات :
دارای 69 صفحه تمام قواعد رعایت شده ، فایل به صورت کامل می باشد و تمام قوانین رعایت شده و دارای جداول آماری نیز هست ، قابل ویرایش
قسمتهایی از مطالب مهم:
فصل اول
نقش و حيطه كارزنان در فعاليتهاي غير زراعي
دامداري و پرورش طيور
سهم مردان و زنان از پرورش دام «گاو» و طيور به تفكيك فصول
زنبورداري
نوغانداري
صنايع روستايي:
صنايع تبديلي - صنايع دستي:
- عدم انگيزه سرمايه گذاري براي سرمايه گذاران در مناطق روستايي به دليل نداشتن امكانات مناسب و بازارسازي
- كمبود نقدينگي براي توليدكنندگان
فصل دوم
ويژگيهاي اجتماعي - اقتصادي فعاليتهاي زنان روستايي منطقه
2-1- تفاوتهاي جنسي در نحوه بهره گيري از سواد و تأثير آن بر اقتصاد روستايي منطقه:
2- ويژگيهاي اجتماعي - اقتصادي فعاليتهاي زنان روستايي منطقه:
2-2- كم و كيف درگيري زنان در انواع فعاليتها
2-3- منزلت اجتماعي و اشتغال زنان
2-4- جايگاه اشتغال زنان و درآمد خانوار در منطقه:
2-5- نقش و جايگاه تصميم گيري و مديريتي زنان در امور توليدي وخانوادگي:
3- نقش زنان روستايي تالش در حمايت و حفاظت از منابع طبيعي و محيط زيست:
فصل سوم
نتيجهگيري و پيشنهادات
مقدمه:
در بيان مفاهيم توسعه، ملاحظه شد كه همواره در توسعه، تحول مييابد جزء ذاتي باشد و همانطوريكه تحول جنبه مادي و فيزيكي را دربرميگيرد جنبه معنوي و انساني را نيز دارد. لذا هدفهاي مشخص اصلي برنامههاي توسعه مييابد محور قرار دادن ابعاد انساني بشر و ارتقاء كيفيت اين جنبهها باشد. بنابراين توجه به جنس مونث نه به عنوان نيمي از نيروي كار بلكه به عنوان نيمي از جمعيت و انسانهايي كه مستحق توجه بيشتر ميباشند ميبايست مد نظر برنامههاي توسعه باشد.
در اين راستا ؟ زن و توسعه از دهههاي بعد از 1960 وارد ادبيات توسعه گرديد و در اني ميان بخشي از اين رسالت بر دوش جغرافياي انساني كه قطب مهم و كار آمد مطالعات انرا ـ انسان تشكيل ميدهد قرار گرفت.
مساله اساسي كه در ابتداي تحقيق مد نظر بوده است تأكيد براين نكته داشته كه زنان داراي نقش چندگانهاي در خانواده و جامعه ميباشند، ليكن نقش توليدي زنان روستايي بصورتي پنهان به انجام رسيد دكتر تجلي اقتصادي و حتي اجتماعي يافته است. همچون از آنجائيكه بنيان اقتنصادي قريب به اتفاق روستاهاي كشور، كشاورزي و فعاليتهاي وابسته بدان ميباشد، بهرهگيري از نيروي كار زنان عمدتاً در امور حاشيهاي، پرزحمت و بعضاً طاقت فرساست. اما در عين حال كار زنان نقشي اساسي در ممانعت از سقوط خانوار روستايي در فقر مطلق دارد.
اصولاً امر اشتغال در جامعه روستايي بسيار پيچيده است و وضوح و روشني كه در اكثر بخشهاي شهري يافت ميگردد در آنجا ديده نميشود. اين وضعيت در رابطه با زنان روستايي از شدن بيشتري برخوردار است خصوصاً اين امر زماني روشن ميگردد كه توجه داشته باشيم فعاليت زنان روشتايي بيش از مردان تحت تأثير شرايط و عوامل گوناگون اقتصادي ـ اجتماعي ـ فرهنگي و اكولوژيكي است علاوه بر اين در خلال پژوهش روشن شد كه كار كشاورزي از نظر زن روستايي منطقه تالش داراي پايينترين ارزش و منزلت بوده و عمدتاً به جهت الزامات اقتصادي بدان پرداختهاند و به محض بر طرف شدن نيازهاي اقتصادي خانواده از نيروي كار كشاورزي خارج ميشدهاند از سوي ديگر زنان مورد نظر عمدتاً ترجيح ميدادند كه در زمين مزروعي خانواده كار ميكنند و تنها تعداد كمي كار مزدي را مرجع ميدانستند. اين امر بيانگر وجود زمينههاي گرايش به خود اشتغالي براي زنان روستايي ميباشد.
پيشنهادات:
آموزش زنان = آموزش جامعه
با توجه به بررسيهاي انجام شده نكات زير براي بهبود وضعيت موجود منطقه پيشنهاد ميگردد:
ـ بيمه و تأمين آينده زنان روستايي؛ به رغم فعهاليتهاي كشاورزي زنان، آنان همواره به عنوان خانهدار شناخته ميشوند و از مزاياي بيمه بازنشستگي، بيمه درمان و غير محرومند.
ـ تأمين اعتبار و نهادههاي كشاورزي؛ به علت مالكيت محدود زنان روستايي در خصوص زمين، امكان دسترسي به اعتبارات و نهادهها براي زنان مشكل است.
ـ تدوين قوانين حمايت از حقوق زنان روستايي؛ هر گونه برنامهاي براي دفاع از حقوق زنان روستايي بايد مبتني بر پشتباني قانوني باشد. لازم است در صورت لزوم قوانين مربوط به اين امر تصويب شود.
ـ ايجاد اشتغال مناسب براي زنان كشاورز؛ از آنجا كه تنوع شغلي در روستاها كم است و درآمد حاصل از آن نيز اندك است، ضرورت دارد كه صنايع دستي و صنايع غذايي در روستاها جهت اشتغال زايي ايجاد گسترش داده شود.
ـ توزيع عادلانه امكانات؛ موقيعت زنان به گونهاي است كه هر نوع امكانات اعطائي به روستاها بيشتر نصيب مردان ميشود تا زنان. ضروري است كه با انديشيدن تمهيداتي نسبت به تبعيض اقدام شود.
ـ تواناسازي زنان روستايي براي استفاده از فناوري اطلاعات و ارتاباطات به منظور بهبود معاش و وضعيت خانواده و محيط پيرامونشان و تقويت صداي آنان در سطح ملي و محلي.
فناوري اطلاعات و ارتباطات اعم از جديد و سنتي ميتواند زنان كشاورز را در امور مديريت مزرعه از هنگام تصميمگيري براي كاشت محصولات تابرداشت، عرضه و بازاريابي محصولات هدايت و راهنماي كند.
بر اين اساس دختران در زنان روستايي با توجه با توجه به نقشهاي جنسيتي خود نظير عامل توليد، مدير منزل، تصميمگير و تصميم ساز و عضو مؤثر در پيكره اجتماع به اطلاعاتي درباره اعتبارات، نهادههاي كشاورزي، فنون و عمليات كشاورزي ، بهداشت و محيط زيست نياز دارند.
ـ تلاش براي تقسيم منصفانه وظايف خانگي بين اعضاي خانوادههاي روستايي.
ـ ارتقاي فرهنگ و آگاهيهاي عمومي جامعه روستايي، در زمينه نياز و مسائل زنان و تأكيد بر اصلاح باورهاي نادرست.
ـ سواد آموزي زنان به عنوان اهرمي قوي براي رشد معيارهاي زندگي و گسترش مشاركت آنها در فعاليتهاي اجتماعي اقتصادي، فرهنگي و … محسوب ميشود.
ـ تلاش در تغيير و اصلاح آمارنامهها و تعريف شغل و معيارهاي تميز شغل خانگي و مشاغل بيروني و وارد كردن زنان روستايي و اشتغالات آنها در عرصه شغل.
بها دادن بيش از پيش به كار آنها.
- خط مشيها و استراتژيهاي زير براي حفاظت محيط زيست پيشنهاد ميگردد.
ـ افزايش نرخ با سوادي از طريق اجراي برنامههاي سواد آموزي.
ـ اقدام عاجل در مورد تأمين امكانات آموزشي براي زنان به خصوص آموزشهاي زيست محيطي، بهداشتي، كشاورزي و آموزشهاي پايه و تلاش در جهت رفع تبعيض موجود همان زنان و مردان در زمينه برخورداري از امكانات آموزشي.
ـ تأمين نيازهاي اوليه و ابتدايي زنان روستايي براي رفع نيازهاي اوليه آنا به منظور جلوگيري از انهدام منابع طبيعي.
ـ شناسائي موشهاي نسبي به كار گرفته شده به وسيله زنان روستايي در حفظ مراتع و كاربرد آنها به روشهاي نوين.
ـ ايجاد و توسعه تعاونيهاي زنان روستايي به منظور افزايش در آمد زنان و كسب آگاهيهاي بيشتر در نتيجه كمك به حفظ محيط زيست.
پيوستها:
نقش سازمانهاي غير دولتي NGO و مشاركت زنان در پروژههاي توسعه:[1]
با تأكيد پيشبرد توسعه، در اواخر 1960 بسياري از مؤسسات رفاهي و سازمانهاي داوطلب فعاليتهاي خود را در كشورهاي در حال توسعه گسترش دادند و غالباً بخشها يا سازمانهايي را شبيه به گروهها و سازمانهاي مادر در كشورهاي توسعه يافته بود آوردند.[2]
به دنبال آن در آغاز 1970 همانطور كه بيان گرديد تصور اينكه انتقال تكنولوژي و سرمايه از كشورهاي توسعه يافته به سمت كشورهاي در حال توسعه باعث رشد برابر خواهد شد مودر انتقاد قرار گرفت و استراتژيهايي با تأكيد بر اضمحلال فقر و دستيابي به برابري ظاهر شد. در همين زمان پروژهها به دادههايي دست يافتند كه مستقيماً فقرا را مورد حمايت قرار گرفتند و به موازات آن سازمانهاي آسايش و رفاه اجتماعي شروع به انتقال خود به آژانسهاي توسعه نمودند. در طي اين دوره قابليت دسترسي به سرمايهها سبب بوجود آمدن سازمانهاي غير دولتي ( NGO )[3] جديد شد. موضوعات كلي آنها در رابطه با اينكه تفون اقتصادي و ساير خدمات را براي فقرا تهيه نمايند ـ شبيه به مؤسسات رفاهي قبلي بوده است براي مثال برخي از آنها غدارسونهاي مشاركتي را براي تهيه اعتبار خدمات كشاورز، بازاريابي و ساير خدمات را سازمان دادند و برخي ديگر همچنان به گسترش و توسعه تجارتهاي كوچك اهتمام ورزيدند. [4]
بدني ترتيب يكي از اميدوار كنندهترين نتايج دهه زنان سازمان ملل ظهور سازمانهاي غير دولتي زنان اهداف از بين بردن فقر و اعطاء برابري در كشورهاي جهان شوم بوده است. چنين سازمانهايي همچنين يك نفش حياتي در آموزش زنان به عنوان ميزان و رهبران آينده بازي ميكنند. [5]
در مورد اينكه سازمانهاي غير دولتي ( NGOS ) براي مشاركت زنان در پروژهها و برنامههايشان چه كاري ميكنند و همچنين آنها چگونه زنان را هم به عنوان كارگزاران حرفهاي و هم به عنوان نقع برندگان از خدمات ايجاد شده مشاركت ميدهند نوشتههاي بسيار اندكي وجود دارد. مطالعات انجام شده توسط محققان اين واقعيت را آشكار ميكند كه شراط زندگي زنان فقير تأثيراتي بر برنامههاي دولتها و مؤسسات اعطاء كننده داشته و تأثيرات زيادي نيز بر زنان طرفدار عمل و شاغل در كشورهاي جهان سوم برجاي ميگذارد.
اين واقعيتي است كه با گذشت بيش از دو دهه از دهة زنان سازمان ملل در بسياري از دولتها وزارتخانهها مربوط به زنان ايجاد كردهاند كه از اين طريق پستهايي را براي زنان در ميان ساير وزارتخانهها ايجاد نمايند، هر چند كه اين مكانيزمها بطور كلي در ارتباط با نيازهاي خاص زنان در سياستهاي بخشي و در سطح كلان مؤثر نبوده است. در اني اقدام موازي سازمانهاي غير دولتي ( NGO ) كه مجموعهاي از واحدهايي است كه توسعه زنان را دنبال ميكند، فعاليتهاي مداوم توسعه را تقويت نمود لذا بايد در نظر داشت كه برنامههاي NGO بطور معمول بر اساس خط سير پروژهاي كه بر مكانهاي خاص و يا گروههاي ويژه نفع برنده بيش از سياستهاي ملي و يا منطقه اي تأكيد دارد انجام ميشود. از آنجائيكه نه دولتها و نه آژانسهاي اعطاء كننده مشتاق سرف سرمايههاي اساسي نميباشند، پروژههاي اقتصادي زنان غالباً به اقدامات متنوع و كوچك كه معمولاً به صورت كار داوطلبانه صورت ميگيرد بيش از آنكه در قالب برنامههاي مؤثر توسط متخصصاني كه كمكهاي تكنيكي كارآمد آموزش و دسترسي به اعتبار را قادرند تهيه نمايند محدود ميگردد. لذا بطور كلي پروژههاي زنان سازمانهاي غير دولتي كوچك بوده اغلب نسبت به كل برنامههاي حاشيهاي ميباشند. پروژههاي درآمدزا، درآمد اندكي را توليد كرده و در بالا بردن مهارتهاي سازمانيابي و مديريت زنان دچار شكست شدهاند، لذا زنان به ندرت كمكهاي تكنيكي و يا اعتباري براي گسترش فعاليتهاي كشاورزي خود دريافت ميكنند، همچنين غالباً پروژههاي زنان فعاليتهاي جديدي را مطرح ميسازند كه باعث افزايش كارهاي سنگيني ميگردد كه اكثر زنان فقير بطور روزانه آنها را انجام ميدهند و چه بسا ممكن است اينگونه فعاليتها با زندگي روزمره آنان نيز نامربوط باشد. بدين دليل، اين برنامهها هر چند جديد باشند اما بطور كلي ممكن است در جذب نظرات جدي برنامه ريزان دولتي دچار شكست شوند.
بدين ترتيب سازمانهاي زنان، حداقل آنهايي كه جهتگيري فقر و برابري دارند بر نقش اقتصادي زنان تأكيد بيشتري دارند، غالباً داراي يك استراتژي واحد ميباشند، چرا كه آنها اين واقعيت را كه زنان فقير فاقد دستري لازم به زمين، اعتبار و آموزش ميباشند را بخوبي درك كردهاند.
آنها همچنين مهارتهاي رهبري و سازمان يابي را در ميان زنان تقويت كرده و آنها را قادر ميسازند كه در اين مهارتها با مردان برابر شوند. اصولاً سازمانهاي زنان كه ابتدا كار خود را به عنوان اتحاديههاي خيريه در سطوح بالايي و مياني آغاز كردهاند ميروند تا اشتباه NGO ها را تكرار كرده و در پروژههايشان ترو نسبي از زنان را به عنوان مادر و همسر منعكس نمايند.
naghshzanan_1546164037_14918_2413_1983.zip0.08 MB |